واکسن
امروز 2 ماه از ورود فرشته کوچیک به بهشت دنیای من و همسری مبگذره. دیروز این فرشته رو بردیم برای واکسن. برای اولین بار قطره های اشکش رو گونه اش دیدم و دلم کباب شد. بعد از واکسن هم رفتیم خونه مامان همسری تا عصر چند بار گریه های سختی کرد که دل همه رو کباب کرد اما بعدش دیگه بهتر شد. موقع بازی کردن ها هم سعی میکرد پای چپش رو کمتر تکون بده. طفلی پسرم فهمیده بود اگه تکونش بده دردش میاد. پ ن: انقدر پسرم بچه خوبیه که 3 بار گریه یه ربعی کرد که دل همه رو به درد آورد. آخه هیچکی تا حالا گریه هاش رو ندیده.
نویسنده :
مامان فسقلی
13:22